نگاهم کرد و پنداشتم دوستم دارد. نگاهم کرد، در نگاهش هزاران شوق
عشق را خواندم. نگاهم کرد، دل به او بستم. نگاهم کرد، اما بعد ها فهمیدم که فقط نگاهم می کرد!
محکوم است به در این دنیا سراب پوچی... پرستو محکوم به کوچ کردن... شمع محکوم به اشک ریختن... خارها محکوم به تنهایی... روز محکوم به غروب کردن... شب محکوم به رسیدن... قلب با همه ی پاکی و صداقتش محکوم به دوست داشتن و چه محکومیتی شیرین تر و دلپذیرتر از این است؟ اما ای کاش همه ی این محکومیتها زیبا را می پذیرفتند. ای کاش... ***************************************************************************
نفرین به عشقی که نبود ******************************************************
این دیگه بار آخره دارم باهات حرف میزنم خداحافظ نا مهربون میخوام ازت دل بکنم دیگه کسی نیست که بهش هر چی دلت میخواد بگی هی التماست بکنه بگه نگو ، بازم بگی چقد بهت گفتم نگو صبرم یه روز تموم میشه حالا اومد اون روزی که می ترسیدم همون بشه سخته ولی من میتونم سخته ولی من میتونم این جمله رو اینقد میگم تا که فرموشت کنم ****************************************** چه تلخ است رمز جدایی ،روزی که آخرین نگاه سرد و بی مهرت را به چشمان اشک آلودم دوختی و گفتی خداحافظ . از .وقتی هم که رفتی من هم سرگردان باغ آرزوهایم شدم و به تو و آخرین نگاهت می اندیشم و آرزو دارم که تو روزی بیایی .
خودت را از کسی پس نگیر شاید این تنها چیزیست که او دارد ، وقتی میگویی دوستت دارم اول روی این جمله فکر کن، شاید نوری را روشن کنی که خاموش کردن آن به خاموش کردن او ختم شود... *********************************************************************** یــــــــــوار ِ دلم... کوتــــــاه است هر کَس از کوچهء تنــــــهایی مـــَــــــن میگذرد *********************************************************************** خدا حافظ ای رفته از خانه ام نگو بانگاه تو بیگانه ام |